بسم رب الفراق....
نمیدانم دلتنگی تو را کجای دلم پنهان کنم تا دیده ام آن را نبیند و در فراق از تو سیلی از خون راه نیاندازد و مرا در دلتنگی تو غرق نکند...این روز ها قانون علم را بر هم زده ای نبودنت وزن دارد، تهی اما سنگین...و در نگاه آخرت هنوز گرمای اولین روز تابستان را حس میکنم و آرام تو در مردمک چشمان پر کلاغیم، ریز و ریز و ریزتر می شوی...و من تمام لحظات شیرین یک سال با تو بودن را بسان غروب آفتاب پشت کوهی پنهان می کنم و دوباره اشک چشمانم را بارانی می کند....
شاید فردا یا نه سال دیگر یا........بگذریم......
و دوباره قصه انتظار...و دوباره تو...ودوباره من...و تمام حرف های ناتمام......
خدا پشت و پناهت مریم همیشگی....
دیر گاهیست که تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است باز هم قسمت غم ها شده ام
دگر آیینه ز من بی خبر است که اسیر شب یلدا شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید تا نبینم که چه تنها شده ام
کلاغ منتظرتم
سلام البته دورازجون شما اگرهم کسی مینویسه منظورش به کس خاصی هستش وگرنه شما که هزارماشاالله....غیرقابل توصیف الان این شعر واسه منم هستش دیگه؟؟؟؟
کلاقشنگ بودخوشم اومد بعدشم مامرد داریم تامرد خودت که بهترازمن میدونی...
من همش این آپاتومی خونم سیرنمیشم خیلی قشنگ ان آفرین بهت خیلی قشنگ مینویسی
بر سنگ قبر من بنویسید خسته بود اهل زمین نبود نمازش شکسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید شیشه بود تنها از این نظر که سرا پا شکسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود چشمان او که دائمآ از اشک شسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید این درخت عمری برای هر تیشه وتبر دسته بود
تویی که داری می خوانی گفتم
که واقعابنویسندبه خداسوگندمرگ دراین دنیای سیاه می ارزد
به ماندن وزجرکشیدن.....
میدونم که تکراری بود ولی عجیب این مدل شعرا باروحم بازی میکنه یه حس خاصی بهم میده...
ولی من عاشششق وبلاگت شدم همیشه توش میام...
اول سلام...
دوم چرا اینقدر تعریف میکنی من لیاقت این تعریفات رو ندارم...
یه متن متناسب با همین سنگ قبر برات میذارم تو نظراتت تا بخونی فک کنم خوشت بیاد....
نمیدونم چرااینقددوست داری سربسته بمونی واسه همه؟؟؟؟؟؟
کاش یه ذره به اطرافیانت اعتماد کنی!!!!!!!!
متنای درخورتوجهی مینویسی کلاغ سیاه
نشناختم...کلاغا مثل آدما نیستن که به راحتی بشه شناختشون...لطفا خودت رو معرفی کن....
سلام آق محسن.
چرااااااااا اصرار داری عاشششق نبودی یا نیستی؟؟؟؟؟
یه جورایی تو کتم نمیره!!!!!
سلام خانم هانیه...
عشق خیلی بزرگ تر از این حدا هست که من بگم عاشقم....
هر وقت رسیدم به این که یه عاشق واقعی هستم مطمئن باش راحت اعلام میکنم...
الان باید تو کتت بره دیگه
عشق ادم را داغ میکند
و
دوست داشتن ادم را پخته میکند.
هر داغی یک روز سرد می شود
ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمی شود.
دکتر شریعتی.
خوشکل بود....مرسی
سلام وبت ناز بود به وبم سر بزنی خوشحال میشم
سلام...مرسی حتما میام
داش گلم واقعا قشنگ بودکف بر بود
فدات مهسا جون قابل تو رو نداره
کلاغ ها گر چه سیاهند و اوازشان خوش نیست اما آنقدر باوفایند که شاخه های خشک درختان را در فصل سرد زمستان تنها نمی گذارند.