-
تقدیم به خودم
دوشنبه 28 آذرماه سال 1390 08:35
آ فرینش یه کلاغ دوستان عزیز من یک دی ماه (دقیق شب یلدا) دنیا اومدم...با اجازه همه این متن رو تقدیم میکنم به خودم... و آسمان هزار فاصله از پرواز جا مانده بود و زمین به درد بی حیایی پست شده بود که خدا حکم به آفرینش کلاغ داد زیر نور ماه... از مهربانیش بود که همه غم های دنیا در دلش نگنجد و بالهایش را سیاه کرد تا حادثه...
-
شکوفه....
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1390 17:23
تولدت مبارک.... آن زمان که خداوند خمیره وجودت را در چهل روز آمیخت و با روح خویش درگیر ساخت سرشار از عشق به زیستن شدی...چرا که عشق تنها آزادی جهان است زیرا روح را چنان بالا میکشد که قوانین آدمی و پدیده های طبیعت دیگر بر او کارگر نمی افتند... بهار زیستن،بهار دوست داشتن هاست....شکوفه باز خواهد گشت،اما کسی آن را جز از...
-
عشق،شهوت،سادگی....
سهشنبه 22 آذرماه سال 1390 18:21
عشق،شهوت،سادگی.... انگار همین دیروز بود،با چه استرسی شمارش رو گرفتم..دل تو دلم نبود تا شب بشه آخه شب راحت میتونستم مخش رو بزنم...شب شد با یه اس ادبی شروع کردم بعد یه اس از دکترشریعتی... و بلاخره یه اس عاشقونه(از انتهای خیالت تا هر کجا که بروی به هم میرسیم زمین بیهوده گرد نیست)...سلام...سلام خانوم؟؟؟؟...و قصه ما از...
-
از زبان رقیه
سهشنبه 8 آذرماه سال 1390 08:10
از زبان دختر امام حسین(حضرت رقیه) بوی یاس میاد از سوی گودال...ای به فدای بابا حسین،چی شد عاشورا؟؟؟چه طور داغ داداش کوچیکم رو تحمل کردی؟؟تیره سه شعبه واسه گلوی داداش علی اصغر بزرگ نبود؟؟بابا از علی اکبر واسم نمیگی؟؟...... نگران نباش بابا حسین اگه انگشترت رو بردن من گوشوارم رو میفرشم و واست انگشتر میخرم...راستی چرا عمه...
-
تقدیم به تمام دوستام
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1390 08:23
امروز میخوام یه پست جدید و متفاوت بذارم!!!! میخوام دوستای وبلاگیم رو تا اونجایی که شناختم به تصویر بکشم!!!!! به ترتیب از اولین لینک هایی که کردم، شروع میکنم.... رویا... رویا با عاشقانه های من اولین کسی بود که لینکش کردم.نمیدونم چرا همیشه به عنوان یه بزرگ تر برام محترمه با این که سن این عزیز رو نمیدونم اما روحش...
-
تقدیم به عاشقان ابدی
شنبه 28 آبانماه سال 1390 08:09
زمان طوفانی میشود برای کسانی که غصه دارند.... کوتاه میشود برای کسانی که شاد هستند... دیر میگذرد برای کسانی که منتظر هستند... زود میگذرد برای کسانی که عجله دارند... و اما ابدی میشود برای کسانی که عاشق هستند......
-
قضاوت با شما
شنبه 28 آبانماه سال 1390 08:00
وقتی گریه کردیم گفتند بچه ای.... وقتی خندیدیم گفتند دیوانه ای.... وقتی جدی بودیم گفتند مغروری.... وقتی شوخی کردیم گفتند سنگین باش.... وقتی سنگین بودیم گفتند افسرده ای.... . . . وقتی حرف زدیم گفتند پر حرفی.... وقتی ساکت شدیم گفتند عاشقی.... حالا که عاشقیم می گویند اشتباه و گناه است.... پ.ن:قضاوت با شما که در این زمانه...
-
تقدیم به دریا....
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1390 17:21
کسی از فراسوی طبیعت،کسی از جنس بلور انگار ندای روشنایی را سر می دهد....سکوت بیابان،استقامت کوه نشانه ایست از این جنس بلور.... دست نوازشی آرام دلم را لرزاند اینبار نه از روی عشق بلکه از روی عطوفت و مهربانی....از مهربانیش بود که کلاغ هر روز سکوت سرد صبحگاه را با قار قار خوش به هم می ریخت...قار قاری که در هیاهوی سرد باغ...
-
فراق....
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 16:49
بسم رب الفراق.... نمیدانم دلتنگی تو را کجای دلم پنهان کنم تا دیده ام آن را نبیند و در فراق از تو سیلی از خون راه نیاندازد و مرا در دلتنگی تو غرق نکند...این روز ها قانون علم را بر هم زده ای نبودنت وزن دارد، تهی اما سنگین...و در نگاه آخرت هنوز گرمای اولین روز تابستان را حس میکنم و آرام تو در مردمک چشمان پر کلاغیم، ریز و...
-
هوای رفتن تو....
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1390 12:04
. . . . . .؟! فرقی نمی کند کجای زمان ایستاده ایم،رو به کدام فصل،در یاد و خاطر کدام لحظه از همه ی این سالی که رفت. . . فرقی نمی کند شعر بخوان برایت یا شاعر شوم در وصف این همه لحظه هایی که باید تو را مرور کنم برای همه کسانی که شاید میشناسندت یا شاید. . . اینجا هوا بهار شده به نیت یک فصل در امتداد همه سرمایی که با صبر...
-
به یاد شهید شوشتری...
چهارشنبه 27 مهرماه سال 1390 16:48
فرازی ازوصیتنامه شهید شوشتری (لطفا چند بار متن را بخوانید) دیروز از هر چه بود گذشتیم...امروز از هر چه بودیم گذشتیم... آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز... دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود.... جبهه بوی ایمان می داد واینجا ایمانمان بو می دهد... آنجا درب اتاقمان مینوشتیم یا حسین فرماندهی از...
-
به وقت یک مترسک...
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 09:01
سی و دو حرف فارسی برای وسعت نگاه تو کم است امیدوارم الفبای جدیدی پیدا شود تا بتوانم وسعت روحت را بر بلندای لوح دلم بنویسم تا یادم بماند بی مترسک کلاغ بی معناست.... جالب اینکه الان که از تو میگویم تصویرت را کم رنگ در ذهن دارم...مهم نیست این بار از چشمانت مینویسم از دستان مهربانت که همیشه تکیه گاه کلاغ بوده... راستی تو...
-
تقدیم به ساناز
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 17:23
به سلامتی... به سلامتی سازی که اینقدر مینوازه که نازه معشوق و به رخ عاشق بکشه و اونقدر با ناز ساز میزنه که پرده های ساز به خودی خود اسم ساناز و صدا میزنند.سازی که غافل از اینکه نیاز عشق و بدونه داره با پرده هاش دلربایی میکنه...چرا که زمانی که معشوق با آفتاب و روز سخن میگه عاشق در شب هجران به سر میبره... و آن هنگام است...
-
تقدیم به باران...
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 08:03
به وقت هیچ وقت... نمیدانم چرا مینویسم فقط میدانم باید بنویسم!اصلا من آفریده شده ام تا بنویسم.راستی امروز چندم است؟من چندساله شدم؟چقدر سوال های بی ربط در ذهنم میگذرد!تو به سوال های من جواب بده... تو میدانی چرا من اینجا تنهای تنهایم؟تو میدانی چرا گاهی خلال دندان را به دندان نمیزنند و به جایش چرک زیر ناخن رو پاک میکنند؟و...
-
کلاغ
شنبه 23 مهرماه سال 1390 18:24
سراغم را از کلاغ بام خانه ات مگیر که حقیقت بودنم را به تکه پنیری میفروشد...
-
دنیای من
شنبه 23 مهرماه سال 1390 18:20
اینجا گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند به جای اینکه گوسفند بدزدند به نی چوپان گوش میدهند و گریه میکنند...!!!!
-
همدرد
شنبه 23 مهرماه سال 1390 18:17
خیابان های تنهایی دلی ولگرد میخواهد و آوازم بدون تو سکوتی سرد میخواهد برایت مرده بودم تا برایم تب کند قلبت ولی حتی نپرسیدی دلت همدرد میخواهد...
-
غزل چشم تو
شنبه 23 مهرماه سال 1390 17:48
به که گویم غم این قصه ویرانی خویش غم شب های سکوت و دل بارانی خویش به کدامین گنه این گونه مجازات شدم همه دم سوزم و نالم ز پشیمانی خویش من از این پس شده ام راوی و گویم همه شب غزل چشم تو و قصه نادانی خویش......
-
خوش آمدید
شنبه 23 مهرماه سال 1390 17:35
سلام خدمت شاه پسرا و گل دخترای ایران این وبلاگ رو تقدیم میکنم به همتون در این وبلاگ میتونید متن ها و دو بیتی ها رو ببینید منتظر انتقاد و پیشنهادتون هستم